دوشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۳

چند شبه دارم فکر میکنم که توی این دنیای به این بزرگی با این همه آدم که توشه من چند تا رفیق دارم ؟ چند نفر هست که من میتونم بدون نگرانی از برداشتهای شخصیشون باهاشون حرف بزنم ؟ اگر مشکلی داشته باشم از چند نفر میتونم کمک بخوام ؟ اگر دلم بگیره با کی میتونم درددل کنم ؟ اگر بخوام اشک بریزم روی کی میتوم حساب کنم ؟ و و و
همیشه دوستای خوب داشتم . آدمهائی که بتونم هر وقت دلم گرفت بهشون زنگ بزنم ، ببینمشون و یا حتی نصف شب از خواب بیدارشون کنم .  خیلی هاشون مدت کمی کنارم بودن. بعضی هاشون بیشتر .
با همه این حرفها باز وقتائی هست که دلم چنان میگیره از تنهائی که ...
 
دیروز با چانکی کلی چونه زدم که بالاخره حرفش رو بزنه و خوشبختانه هم پیروز شدم . امیدوارم تونسته باشم علامت سئوالای مغزش رو جواب داده باشم . البته بماند که هنوز جواب ایمیل آخر من رو نداده ها :)



هیچ نظری موجود نیست: