این هفته اصلا از اولش خوب نبود .
اولش اون جمعه دلگیر
بعدش هم این همه دردسر توی شرکت
دیروز کم مونده بود سرم و بزنم به دیوار
که چانکی جونم با چانکی و رانی و کلی خنده و مهربونی نجاتم داد
سرجمع همه این دعوا ها و داد و بیدادای این چند روز تو شرکت به یه چندتا مطلب قدیمی که داشت یادم میرفت رسیدم :
اینکه آدما خیلی غیرقابل اعتمادن
و گاهی خیلی هم بی چشم و رو
گربه های بدبخت اسمشون بد دررفته
به خدا صد رحمت به پیشی ها
حداقل اش اینه که از منطق و فلسفه وجبر و ریاضی و هندسه و خلاصه هزارتا چیز دیگه برای توجیه اعمالشون استفاده نمکنن ; )
اینطور که بوش میاد هفته دیگه هفته خوبیه :)
یه عالمه مهمونی و دیدن آدمائی که دلت براشون تنگ شده و باهاشون بهت خوش میگذره:)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر