چهارشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۳

Total Recall
همیشه همینجوری بودم .
تمام هیجانات زندگی ام یه دفعه برام بی تفاوت میشن .
الان دو سه سالی هست که هیچ هیجانی برای رفتن و دیدن فیلمهای جشنواره ندارم .
اما این نبود هیجان، باعث نمیشه یاد خاطرات و شیطنتها رو نکنم .
هر سال این موقع یاد شهریار می افتم .
یاد اون سالی که هنوز سینما آرادی بود .
یاد یه شیطنت کاملا بی نیت .
و یاد رابطه ای که خیلی قشنگ بود .
آدم نازنینی که محبت اش اصیل بود و دستاش گرم .
آدمی که هیچوقت نگفت دوستم داره و حتی یکبار هم اسم من رو صدا نکرد اما میدونستم چقدر میتونم رو محبت اش حساب کنم .
امیدوارم هرجا که هست موفق باشه .
جشنواره فیلم فجر تا همیشه شهریار رو یاد من میاره .

امروز صبح تو راه یاد کلی از آدما افتادم که برای خودم هم جالب بود .
حاج آقا با اون کلاه و نگاهش . یه غریبه که بدون نیت و خواست تو زندگی آدمی که کیشناختم بزرگترین تاثیر مثبت رو داشته باشه . دوسال پیش شنیدم که فوت کرده .

هیچ نظری موجود نیست: