دوشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۳

دیروز من
من همیشه گفتم تماسهای فیزیکی آدمها خیلی وقتا میتونه جای یه دنیا حرف رو بگیره . گرفتن یه دست ، نوازش و فشردنش میتونه یه دنیا آرامش به آدم بده . میتونه یقین رو جایگزین شکهای بوجود اومده کنه . میتونه بهت یادآوری کنه هنوز میشه رو محبت و دوستی ها حساب کرد حتی اگر اون دوست خودش یه روزی در کنارت نباشه . هیچ حسی قشنگ تر از دوست داشتن و دوست داشته شدن نیست . . دوست میدارم وقتی میدونی آدمی که در کنارت نشسته تو رو جدای هر چیزی غیر از خودت دوست داره و برات ارزش قائله . حس خوب آرامشی که در این لحظات جریان داره خیلی دلنشینه.

بالاخره دوچرخه سواری دیشب رو پیچوندم . به جاش رفتیم خوونه دوستان جدید در خطه کرح . ساندویچ خوردیم کلی خندیدیم و آخرش نشستم و شاهد مسابقه قندبازی دو فقره بزرگ مرد کوچک بودم . موقع برگشت هم همه چیز خوب و آروم بود .

دیروز روز خوب و آرومی بود . از اون روزای یکدست که همه چیز خوب پیش میره . دیشب موقع خواب وقتی به روزی که گذروندم فکر میکردم دیدم همه چیزش خوب بوده . امیدوارم این روزای خوب تو زندگی همه زیاد باشه تا انرژی لازم برای پشت سرگذاشتن روزای بد رو بهمون بده .

هیچ نظری موجود نیست: