سلام
سلام
سلام
بازم سلام
اين چند روز اول سال كه به خير و خوشي گذشت و همه چي روبراه بود .
شلوغي قبل از عيد هم تموم شده و همه چي به حالت آرامش خوبي دراومده
هرچند كه من تو شركت كلي كار دارم كه همش به خودم گفتم باشه اونور سال انجام ميدم
شيراز خيلي خوب بود و قشنگ
به شدت دوستش ميدارم
از همون لحظه كه وارد اون شهر شدم يه حس خوبي نسبت بهش پيدا كردم
همه چيزش دلنشين بود .
بيخود نبوده كه حافظ دلش نميخواسته از اون جا بيرون بره
اولين جائي كه رفتيم حافظيه بود .
دو روز قبل از سال تحويل همه چي خوب بود اما درست از روز 30 ام همه جا شلوغ شد
از اون شلوغهائي كه آدم توش نفس تنگي مي گيره
براي همين هم من زياد نتونستم بگردم
يه دوست نديده شيرازي هم كلي باعث شد بهمون خوش بگذره
واقعا دستش درد نكنه
من باورم نميشد كه هنوز هم آدمهائي به اين خوبي و مهمون نوازي وجود داشته باشن .
شبي كه براي برگشت تو فرودگاه بوديم اصلا دلم نميخواست برگردم
همه چي اين سفر خوب و به يادموندني بود
البته به جز حضور يه نفر كه ازش خيلي بدم مياد اما مجبورم بخاطر كسي كه عاشقش هستم وجودش رو تحمل كنم .
همه چيز اين سفر رو دوست داشتم
حتي كل كل هر روز صبح با برادر جان به خاطر عادت ايجاد سر و صداش
آرزو ميكنم اين روزهاي خوب و خوش براي خودم و همه كسائي كه دوسشون دارم چندباره تكرار شه .
.........
امسال براي اولين بار در تمام عمرم براي خودم هدف انتخاب كردم
خيلي دلم ميخواد بهشون برسم
.........
امروز وقتي داشتم ميومدم شركت با خودم همش فكر ميكردم تو اين يكسالي كه گذشت چقدر اتفاقهاي عجيب برام افتاد
اتفاقهائي كه ظاهرشون شايد ساده و تكراري باشه اما تو هركدومشون يه دنيا تجربه است .
آخرين پنجشنبه سال يه دوست يه نصيحتي بهم كرد
اميدوارم بتونم به نصيحت اش عمل كنم
شايد چيزي كه اون گفت بزرگترين نقطه ضعفم باشه
...............
نميدونم چي تو فصل بهار و سال نو هست كه هر سال من رو بيشتر و بيشتر ياد شهريار ميندازه . انگار كه خاطرات روزهاي خوب و دوست داشتنهاي قديمي دوباره برات مرور ميشه . اين حال رو من از قبل از عيد داشتم و فكر ميكردم فقط منم كه به اين درد مبتلا هستم اما نجور كه بوش مياد فقط من نيستم تا حالا 3 تا ديگه از دوستام هم رو ديدم كه عاشقيتهاي قديميشون عود كرده. خيلي دلم ميخواد فقط يكبار ديگه ببينمش .
.......
امسال سفره هفت سين نداشتيم
سلام
سلام
بازم سلام
اين چند روز اول سال كه به خير و خوشي گذشت و همه چي روبراه بود .
شلوغي قبل از عيد هم تموم شده و همه چي به حالت آرامش خوبي دراومده
هرچند كه من تو شركت كلي كار دارم كه همش به خودم گفتم باشه اونور سال انجام ميدم
شيراز خيلي خوب بود و قشنگ
به شدت دوستش ميدارم
از همون لحظه كه وارد اون شهر شدم يه حس خوبي نسبت بهش پيدا كردم
همه چيزش دلنشين بود .
بيخود نبوده كه حافظ دلش نميخواسته از اون جا بيرون بره
اولين جائي كه رفتيم حافظيه بود .
دو روز قبل از سال تحويل همه چي خوب بود اما درست از روز 30 ام همه جا شلوغ شد
از اون شلوغهائي كه آدم توش نفس تنگي مي گيره
براي همين هم من زياد نتونستم بگردم
يه دوست نديده شيرازي هم كلي باعث شد بهمون خوش بگذره
واقعا دستش درد نكنه
من باورم نميشد كه هنوز هم آدمهائي به اين خوبي و مهمون نوازي وجود داشته باشن .
شبي كه براي برگشت تو فرودگاه بوديم اصلا دلم نميخواست برگردم
همه چي اين سفر خوب و به يادموندني بود
البته به جز حضور يه نفر كه ازش خيلي بدم مياد اما مجبورم بخاطر كسي كه عاشقش هستم وجودش رو تحمل كنم .
همه چيز اين سفر رو دوست داشتم
حتي كل كل هر روز صبح با برادر جان به خاطر عادت ايجاد سر و صداش
آرزو ميكنم اين روزهاي خوب و خوش براي خودم و همه كسائي كه دوسشون دارم چندباره تكرار شه .
.........
امسال براي اولين بار در تمام عمرم براي خودم هدف انتخاب كردم
خيلي دلم ميخواد بهشون برسم
.........
امروز وقتي داشتم ميومدم شركت با خودم همش فكر ميكردم تو اين يكسالي كه گذشت چقدر اتفاقهاي عجيب برام افتاد
اتفاقهائي كه ظاهرشون شايد ساده و تكراري باشه اما تو هركدومشون يه دنيا تجربه است .
آخرين پنجشنبه سال يه دوست يه نصيحتي بهم كرد
اميدوارم بتونم به نصيحت اش عمل كنم
شايد چيزي كه اون گفت بزرگترين نقطه ضعفم باشه
...............
نميدونم چي تو فصل بهار و سال نو هست كه هر سال من رو بيشتر و بيشتر ياد شهريار ميندازه . انگار كه خاطرات روزهاي خوب و دوست داشتنهاي قديمي دوباره برات مرور ميشه . اين حال رو من از قبل از عيد داشتم و فكر ميكردم فقط منم كه به اين درد مبتلا هستم اما نجور كه بوش مياد فقط من نيستم تا حالا 3 تا ديگه از دوستام هم رو ديدم كه عاشقيتهاي قديميشون عود كرده. خيلي دلم ميخواد فقط يكبار ديگه ببينمش .
.......
امسال سفره هفت سين نداشتيم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر