سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۳

دلم براش تنگ شده
دلم براش اونقدر تنگ شده كه اندازه نداره
اونقدر حالم بده كه دلم ميخواد همين جا هق هق گريه كنم
دلم براش به اندازه همه دنيا تنگ شده
آخرين پنجشنبه و جمعه سال دارن ميان و من ...
دلم براي همه چي اش تنگ شده
كاش جرئت ميكردم و همين الان بهش زنگ ميزدم و بهش ميگفتم كه به اندازه همه ثانيه هائي كه نديدمش دلتنگش ام
دلم براي چشماي هميشه ساكت اش
دستاي زشت و مهربون و گرمش تنگه

هیچ نظری موجود نیست: