امروز وبلاگم میاد شدید
اما اونقده حرف دارم که نمیدونم کدومو بگم
درست شده عین میزهای عروسی ها که روش شونصد جور غدا میذارن و تونمیتونی تصمیم بگیری از کدومش بخوری
نتیجتا بهترین راه همون گزارش خبری دادنه
اول همه اینکه بعد خیلی خیلی سال مدل موهامو عوض کردم
اولش که خودمو تو آینه میدیدم یه جورائی غریبه میزدم
انگاری یه آدم دیگه بود
اما یواش یواش عادت کردم به اون دوخمره که با چتری داشت از تو آینه به من نگاه میکرد .
سریال خونم افتاده
بد اینهمه وقت سریال پشت سریال نگاه کردن یه جورائی معتاد شدم
فیلم دیگه اونقده حال نمیده
سریال خوب بید
حال و احوالم این روزا بیشتر بهتره